موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب‌الحوائج هفتمین امام شیعیان دوازده‌امامی است. وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنی‌عباس علیه امویان به‌دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.

دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه می‌کرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش ‌می‌نمود؛ از این رو موضع‌گیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیام‌های علوی مانند قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش می‌کرد از خلافت عباسیان مشروعیت‌زدایی کند.

مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسش‌های آنان بوده است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کرده‌اند.

امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.

منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده‌ و او را کاظم و عبد صالح لقب داده‌اند. بزرگان اهل‌‌سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او می‌رفته‌اند. حرم امام کاظم(ع) و حرم نوه‌اش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است.

موسی بن جعفر در ذی‌الحجه ۱۲۷ق[۱] یا ۷ صفر ۱۲۸ق[۲] هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد.[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ قمری و در مدینه نیز گفته‌اند.[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذی‌الحجه ثبت شده است.[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر داده‌اند.[۶] بنا بر روایت احمد برقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۷]

نسب موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب با چهار واسطه به امام علی(ع) می‌رسد. پدر او امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است.[۸] کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفته‌اند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم [۹] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب داده‌اند.[۱۰] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۱] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاش‌گران) می‌نامیدند.[۱۲]

موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم(ع) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۱۳] و عالمان ادیان دیگر[۱۴] که در مدینه رخ داده است.

بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۱۵] همچنین گزارش‌هایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۱۶] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.

همسر و فرزندان

تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضا است.[۲۹] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۰] نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۱]

دوران امامت

خلافت در دوره امام کاظم 
خلفای دوران پیش از امامت
(۱۲۸-۱۴۸ق)
سال خلیفه
۱۲۸-۱۳۲ق مروان بن محمد
۱۳۲-۱۳۶ق سفاح
۱۳۶-۱۴۸ق منصور دوانیقی
خلفای دوران پیش از امامت
(۱۲۸-۱۴۸ق)
سال خلیفه
۱۴۸۱۵۸ق منصور دوانیقی
۱۵۸-۱۶۹ق مهدی عباسی
۱۶۹-۱۷۰ق هادی عباسی
۱۷۰۱۸۳ق هارون عباسی

موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ قمری، در ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۳۲] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی هم‌‌زمان بود.[۳۳] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۳۴] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.[۳۵]

  • نصوص امامت

از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین می‌شود و از راه‌های شناخت او، نص (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۳۶] امام صادق(ع) در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتاب‌های کافی، [۳۷] ارشاد، [۳۸] اعلام الوری[۳۹] و بحارالانوار، [۴۰] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کرده‌اند[۴۱] از جمله:

  • در روایتی، فیض بن مختار می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم امام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(ع) او را امام بعدی معرفی کرد.[۴۲]
  • علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۴۳]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»

همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش مأمون، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۴۴]

وصیت امام صادق(ع) و سرگردانی برخی شیعیان

در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سخت‌گیری‌های عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۴۵] هر چند امام صادق(ع)، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهام‌آلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخ‌های عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر(ع) ملاقات کردند و با پاسخ‌های وی قانع‌ شدند و امامت او را پذیرفتند.[۴۶]

انشعاب در شیعه

در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق(ع)، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقه‌های مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام می‌دانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق(ع) رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عده‌ای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۴۷]

فعالیت غالیان

در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغ‌هایی به آن حضرت می‌بست.[۴۸] محمد بن بشیر می‌گفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر می‌شناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۴۹] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و می‌تواند امام را به آنها نشان دهد.[۵۰] او در شعبده‌بازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم(ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان می‌داد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۱] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم(ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمی‌میرد. [۵۲] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس می‌شمرد و لعن می‌کرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۵۳]

فعالیت علمی

از امام کاظم(ع) فعالیت‌های علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیت‌ها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتاب‌های حدیثی شیعه آمده است.[۵۴]

روایات

امام کاظم(ع): هر که دنیادوست شود، ترس آخرت از قلبش رخت بربندد. اگر به بنده‌ای علمی عطا شد و او محبتش به دنیا افزون گشت، از خدا دورتر می‌شود و خشم الهی بر او بیشتر خواهد شد.

ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول،
۱۴۰۴ق، ص۳۹۹.

احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛‌ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید[۵۵]، بداء[۵۶] و ایمان[۵۷] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۵۸] همچنین مناجات‌هایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابی‌الحسن، ابی‌الحسن الاول، ابی‌الحسن الماضی، العالم[۵۹] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۰] ابوعمران مَروَزی بغدادی (م۲۹۹ق) از عالمان اهل‌سنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۱]

از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:

مناظر‌ه‌ها و گفتگوها

مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی، [۶۷] دانشمندان یهودی[۶۸] و مسیحی، [۶۹] ابوحنیفه[۷۰] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم(ع)، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۱] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۷۲] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۷۳] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسش‌های آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۷۴]

سیره

سیره عبادی

بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم(ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده می‌شود.[۷۵] بر پایه برخی گزارش‌ها امام کاظم(ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.[۷۶] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ»(«گناه از بنده‌ات بزرگ شد، پس عفو از پیشگاهت، نیکو و زیبا خواهد گردید) را تکرار می‌کرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» (بارالها از تو راحتی هنگام مرگ و گذشت هنگام محاسبه اعمال را، مسئلت می کنم) را در سجده می‌خواند.[۷۷] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم».[۷۸]

نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبِيَ اللهُ حَافِظِي»(خداوند برای حفاظت از من کفایتم می کند.)[۷۹]‏ و ِ «الْمُلْكُ لِله وَحْدَهُ»(مُلک وفرمانروايی تنها از آنِ خدای یگانه است.)[۸۰] بوده است.

سیره اخلاقی

در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری[۸۱][۸۲] و سخاوت امام کاظم(ع) وجود دارد.[۸۳][۸۴] شیخ مفید او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌برد.[۸۵] ابن‌عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.[۸۶] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد.[۸۷] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۸۸]

دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.[۸۹][۹۰] گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد.[۹۱][۹۲] [۹۳]

برای اطلاعات بیشتر، اینها را هم ببینید: کاظم (لقب)

بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۴][۹۵]

سیره سیاسی

برخی منابع گفته‌اند امام کاظم به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۹۶] موارد زیر را می‌توان از نمونه‌های تلاش او برای بی‌اعتبار کردن عباسیان برشمرد:

  •  انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در

گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۹۷][۹۸]

  • هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.[۹۹] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.[۱۰۰]ماجرای بازگرداندن فدک و تعیین حدود و مرزهایش توسط امام کاظم(ع) به هارون الرشید نیز منسوب است. [۱۰۱]
  • امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۲] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۳]امام کاظم(ع) همچنان از وی خواسته بود که ضمانت بدهد که دوستان اهل‌بیت(ع) را تکریم کند و امام هم متقابلاً به او ضمانت داده بود که گرفتار قتل، سختی و زندان نشود.[۱۰۴]

با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۰۵] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچنین هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.[۱۰۶] حتی امام کاظم(ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۰۷]

امام کاظم(ع) و قیام‌های علویان

دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌هایی از سوی علویان علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۰۸] سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله و تشکیل حکومت ادریسیان از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۹] امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۱۰]

به گفته احمد بن ابراهیم حسنی و احمد بن سهل‌ دو تن از تاریخ‌نگاران زیدی مذهب در قرن چهارم هجری، امام کاظم(ع) هنگام واقعه فخ، برای انجام حج در مکه بوده است.[۱۱۱] به گزارش این دو، موسی بن عیسی، یکی از عوامل دستگاه خلافت عباسی، هنگام جنگ امام را احضار کرد و امام به آنجا رفت و تا پایان کارزار همراه وی ماند.[۱۱۲] بر اساس این گزارش، پس از کارزار هنگامی که امام‌ به سرزمین منا رفت، سرهای بریده شده را نزد او آوردند.[۱۱۳] مطابق نقل ابوالفرج اصفهانی، امام کاظم با دیدن سر صاحب فخ، آیه استرجاع را خواند و با ذکر خوبی‌هایش، او را فردی درستکار معرفی کرد.[۱۱۴] مطابق گزارش بیهقی در لباب الانساب، پس از درگذشت صاحب فخ، امام کاظم بر پیکرش نماز خواند.[۱۱۵]

مطابق آنچه سید ابن‌طاووس از عالمان شیعه در قرن هفتم هجری نقل کرده، هادی عباسی قیام صاحب فخ را مستند به دستور امام کاظم دانسته است.[۱۱۶] اما بر اساس روایتی که کلینی در کتاب کافی نقل کرده است، هنگامی که صاحب فخ قیام کرد، امام کاظم را به بیعت فراخواند، اما امام با ردّ بیعت، از او خواست وی را به بیعت وادار نکند و او نیز چنان کرد.[۱۱۷] عبدالله مامقانی معتقد است درخواست بیعت صاحب فخ از امام کاظم، صوری بوده است تا در صورت موفقیت، امر خلافت را به او واگذار کند؛ از‌این‌رو امام از روی تَقیّه، وی را از قیام منع کرد، ولی در باطن از اقدام او راضی بود، همچنان که پس از شهادتش برای او طلب رحمت کرد.[۱۱۸] در مقابل برخی پژوهشگران بر این باورند که اگرچه روایت‌هایی در تأیید شخصیت صاحب فخ وجود دارد، اما آنها دلیلی بر تأیید قیام او از سوی امامان شیعه نیست.[۱۱۹] رسول جعفریان تاریخ‌پژوه قرن ۱۵ هجری نیز اگرچه قیام فخ را در ردیف سالم‌ترین قیام‌های علویان بر ضد عباسیان دانسته، اما معتقد است چنین یقینی وجود ندارد که این قیام به دستور امام کاظم(ع) انجام گرفته باشد؛ بلکه می‌توان گفت شیعیان امامی با این قیام‌ها موافقتی نداشتند، چرا که در این مسئله با علوی‌ها درگیر بودند و میان آنان اختلافاتی پدید آمد.[۱۲۰]

زندان

امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۲۱] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۲۲] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۲۳] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۲۴] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۲۵]

در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۲۶]در زیارت نامه امام از زندان او به ظُلَم‌المطامیر نیز یاد شده. مطموره زندانی را می­ گویند که مانند چاه به گونه‌ای باشد که جای پا دراز کردن و خوابیدن در آن ممکن نباشد. و نیز به جهت این که بغداد در مجاورت رود دجله است طبیعتا زندان های زیر زمینی مرطوب ونمناک (مطموره) بوده است.[۱۲۷]

درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر، برادرزاده‌اش نزد هارون بوده است.[۱۲۸] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود.[۱۲۹] همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند.[۱۳۰] این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.[۱۳۱]

شهادت

مراسم شهادت امام کاظم(ع) در حرم کاظمین

روزهای آخر عمر امام کاظم(ع) در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۳۲] بنابر قول مشهور، [۱۳۳] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است.[۱۳۴] بنابه گفته شیخ مفید، شهادت امام در ۲۴ رجب بوده است.[۱۳۵] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم(ع) نظرات دیگری هم وجود دارد از جمله سال ۱۸۱ و ۱۸۶ق.[۱۳۶][۱۳۷] مناقب به نقل از اخبارالخلفا گزارش کرده است که چون امام کاظم(ع) به درخواست هارون‌الرشید حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونه‌ای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت. [۱۳۸]

تشییع حضرت موسی بن جعفر (ع)، نقاشی دیجیتال، اثر حسن روح‌الامین، ۱۴۰۰ش.

پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک برای اینکه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، عده‌ای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آن‌ها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. هم‌چنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۳۹] درباره چگونگی شهادت وی گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌نویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کرده‌اند[۱۴۰][۱۴۱] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رسانده‌اند.[۱۴۲]

برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده است: یکی اثبات این‌که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته و دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشته‌اند.[۱۴۳]

آرامگاه

پیکر موسی بن جعفر(ع) را در مقبره خانوادگی منصور دوانیقی که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۴۴] به گفته اثبات الوصیه، موسی بن جعفر خود پیش از وفاتش این مکان را خریداری کرده بود.[۱۴۵] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای دفن بدن امام در این مقبره، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۴۶]

آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری می‌کند.[۱۴۷]

اصحاب و وکلا

درباره اصحاب امام کاظم(ع) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد. شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر، [۱۴۸] و برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.[۱۴۹] باقر شریف قرشی صاحب کتاب حیات الامام موسی بن جعفر، سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته و خود از ۳۲۱ تن به عنوان اصحاب امام نام برده است.[۱۵۰] علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابی‌عمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند،[۱۵۱] که برخی از آنان مانند صفوان بن یحیی[۱۵۲] و محمد بن ابی‌عمیر[۱۵۳] در شمار اصحاب اجماع ذکر شده‌اند. پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا(ع) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۵۴] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.[۱۵۵]

سازمان وکالت

امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(ع) پایه‌گذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف می‌فرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۵۶] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۵۷]

گزارش‌های مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او می‌رساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفته‌شدن به اموالی می‌داند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۵۸] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مال‌های فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده می‌شود و دارای بیت‌المال و خزانه‌ای است که سکه‌های مختلف به حجم بسیار در آن یافت می‌شود.»[۱۵۹]

نامه‌نگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام می‌گرفت؛ حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه می‌نوشت[۱۶۰] و به مسائل آنان پاسخ می‌داد.[۱۶۱][۱۶۲]

جایگاه نزد اهل‌ سنت

نام امام کاظم(ع) در مسجد النبی

اهل سنت به امام هفتم شیعیان، به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذارند. برخی از بزرگان آنان علم و اخلاق امام کاظم را ستوده[۱۶۳] و از بردباری، سخاوت، کثرت عبادت و دیگر ویژگی‌های اخلاقی او سخن گفته‌اند.[۱۶۴] مواردی از بردباری و عبادت امام کاظم(ع) در منابع اهل‌ سنت گزارش شده است.[۱۶۵] برخی از عالمان اهل‌ سنت مانند سَمْعانی، تاریخ‌نگار، محدث و فقیه شافعی قرن ششم هجری، به زیارت قبر امام کاظم می‌رفته[۱۶۶] و به او متوسل می‌شده‌اند. ابوعلی خَلّال، از علمای اهل‌ سنت در قرن سوم هجری، گفته است هر گاه برایم مشکلی پیش می‌آمد به زیارت قبر موسی بن جعفر می‌رفتم و به او متوسل می‌شدم، مشکلم برطرف می‌شد.[۱۶۷] از امام شافعی، از فقهای چهارگانه اهل‌سنت، نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است.[۱۶۸]

کتاب‌شناسی

آثار زیادی درباره امام کاظم در قالب کتاب، پایان‌نامه، و مقاله به زبان‌های مختلف نوشته شده که تعداد آنها تا ۷۷۰ اثر شمرده شده است.[۱۶۹] کتاب‌های کتابنامه امام کاظم علیه السلام، [۱۷۰] کتاب‌شناسی کاظمین، [۱۷۱] و مقاله کتاب‌شناسی امام کاظم علیه السلام[۱۷۲] به معرفی این آثار پرداخته‌اند. موضوع بیشتر این آثار ابعاد زندگی و شخصیت امام هفتم شیعیان است. همچنین همایشی با عنوان «سیره و زمانه امام کاظم(ع)» در بهمن ۱۳۹۲ش در ایران برگزار شد که مقالات آن با عنوان مجموعه مقالات همایش سیره امام کاظم(ع) منتشر شده است.[۱۷۳]

مسند الامام الکاظم اثر عزیزالله عطاردی، باب الحوائج الامام موسی الکاظم نوشته حسین حاج حسن، حیاة الامام موسی بن جعفر اثر محمدباقر شریف قرشی، امام الکاظم(ع) عند اهل السنة اثر فارس حسون و سیرة الامام موسی الکاظم(ع) اثر عبدالله احمد یوسف، از جمله آثاری هستند که درباره امام کاظم نوشته شده‌اند.

پانویس

  1.  طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۰۳ق، ص۳۰۳.
  2.  طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶.
  3.  مسعودی، اثبات الوصیة، ۱۳۶۲ش، ص۳۵۷-۳۵۶.
  4.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۹.
  5.  شورای تقویم مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تقویم رسمی کشور سال ۱۳۹۸ش هجری شمسی، ۱۳۹۷ش، ص۸.
  6.  شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ۱۴۲۳ق، ص۲۹۵.
  7.  امین، سیره معصومان، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۱۱۳.
  8.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵.
  9.  ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۶، ص۱۶۴؛ ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۲.
  10.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۹.
  11.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۶، ۲۲۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶؛ ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۲۳؛ قمی، الانوار البهیه، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۷.
  12.  شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۵.
  13.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۹۷؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۴۱۱-۴۱۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۴۷.
  14.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار|، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
  15.  ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
  16.  ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.
  17.  طوسی، اختیار معرفه الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص ۵۲۵.
  18.  جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۴۴۶-۴۵۱.
  19.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۸، ص۱۳۴.
  20.  کلینی، الكافى، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۶۷.
  21.  جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۴۷۸.
  22.  ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ش، ج۶، ص۱۶۴.
  23.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۵۵۳.
  24.  نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۸۴.
  25.  صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۸۶.
  26.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۹.
  27.  شیخ مفید الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۲.
  28.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵.
  29.  شوشتری، رساله فی تواریخ النبی و الآل، ۱۴۲۳ق، ص۷۵.
  30.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۴.
  31.  سمعانی، الانساب، ۱۳۸۲ق، ج۱۲، ص۴۷۸.
  32.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۳۸۵.
  33.  طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶.
  34.  پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۷۲ش، ص۴۱۳.
  35.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۳۷۹-۳۸۴.
  36.  فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۷.
  37.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۱.
  38.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۶-۲۲۲.
  39.  طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷-۱۶.
  40.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۸، ص۱۲-۲۹.
  41.  جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات سیره و زمانه امام کاظم، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۷۹، ۸۱.
  42.  طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰.
  43.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۲۰.
  44.  صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۹۱؛ عطاردی، مسند الامام الکاظم، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۵.
  45.  پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۷۲ش، ص۴۱۴.
  46.  کشّی، رجال، ‌۱۴۰۹ق، ص۲۸۲-۲۸۳.
  47.  نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۶۶-۷۹.
  48.  عاملی، التحریر الطاوسی، ۱۴۱۱ق، ص۵۲۴.
  49.  طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۲.
  50.  طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۰.
  51.  طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۰.
  52.  رک: حاجی‌زاده، «جریان غلو در عصر امام کاظم(ع)»، ص۱۱۲.
  53.  کشّی، رجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۸۲.
  54.  طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۸۵-۳۹۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۳۴-۲۴۹.
  55.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۱.
  56.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹.
  57.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۸-۳۹.
  58.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۹۰-۲۷۸، ۲۹۷-۳۰۷.
  59.  کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۹.
  60.  عطاردی، مسند امام الکاظم، ۱۴۰۹ق، ج‌۱، مقدمه.
  61.  مروزی، مسندالاامام موسی بن جعفر علیه‌السلام، ۱۴۲۵ق، ص۱۸۷-۲۳۲.
  62.  شیخ طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۲۶۴.
  63.  نجاشی، رجال نجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۲۵۲.
  64.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۳-۲۰؛ احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ۱۴۲۶ق، ج۴، ص۴۸۳-۵۰۱.
  65.  احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ۱۴۲۶ق، ج۴، ص۳۵۷-۳۵۹؛ قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۲۳۸.
  66.  طوسی، الفهرست، ۱۴۲۰ق، ص۲۷۱.
  67.  ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳؛ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۸۴-۸۵؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۴۰۶.
  68.  بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵.
  69.  ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
  70.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۹۷.
  71.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۲۷۸-۲۹۴.
  72.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۴۰۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۲۵، ص۳۰۱.
  73.  صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۸۴-۸۵؛ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ۱۴۲۳ق، ص۲۹۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۴۱-۲۴۲.
  74.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۴۴-۲۴۵؛ ابن‌شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲؛ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۷۰-۲۷۵.
  75.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱۴.
  76.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۳-۳۲.
  77.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
  78.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۰.
  79.  طبرسی، مکارم الاخلاق، ۱۴۱۲ق، ص۹۱.
  80.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۸، ص۱۱.
  81.  ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۶، ص۱۶۴.
  82.  ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۲.
  83.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۰-۳۳.
  84.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۵۴-۱۶۷.
  85.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۱.
  86.  ابن‌عنبه، عمده الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۷.
  87.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۹.
  88.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۲.
  89.  ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۶، ص۱۶۴.
  90.  {{ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۲.
  91.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۳.
  92.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ص۱۶۲-۱۶۰.
  93.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۰.
  94.  حاج حسنباب الحوائج، ص۲۸۱
  95.  حلی، منهاج الکرامه، ص۵۹.
  96.  جعفریان، حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۰۶.
  97.  صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۸۴-۸۵.
  98.  شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.
  99.  طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۴۹.
  100.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ص۴۷۲.
  101.  ابن شهر اشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۲۰.
  102.  کشّی، رجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۴۱.
  103.  کشّی، رجال، ۱۴۰۹ق، ص۴۳۳.
  104.  علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۵، ص۳۵۰.
  105.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۸، ص۱۳۴.
  106.  صدوق، عیون اخبارالرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۷۷.
  107.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.
  108.  الله‌اکبری، رابطه علویان و عباسیان، ۱۳۸۱ش، ص۲۲-۲۳.
  109.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۱ش، ص۳۸۵-۳۸۴.
  110.  کلینی، الكافى، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۶۷.
  111.  رازی، اخبار فخ، تحقیق ماهر جرّار، ۱۹۹۵م، ص۲۹۸؛ حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۸۲.
  112.  رازی، اخبار فخ، تحقیق ماهر جرّار، ۱۹۹۵م، ص۲۹۸؛ حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۸۲.
  113.  رازی، اخبار فخ، تحقیق ماهر جرّار، ۱۹۹۵م، ص۲۹۸؛ حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۸۲.
  114.  ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۰.
  115.  بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۴۱۲.
  116.  سید ابن‌طاووس، مهج الدعوات، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۸.
  117.  کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۶۶.
  118.  مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ۱۴۲۳ق، ج۲۲، ص۲۸۵-۲۸۷.
  119.  شریفی، «ائمه و قیامهای شیعی»، ص۸۹-۹۰.
  120.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۸۹.
  121.  ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۳.
  122.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۷۶.
  123.  صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۸۶.
  124.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق. ج۲، ص۲۳۹.
  125.  شیخ قمی، الانوار البَهیّه، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۲–۱۹۶.
  126.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۹، ص۱۷.
  127.  زندگانی امام موسی کاظم علیه‌السلام، موسسه فرهنگی هدایت.
  128.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷۶۰ِ؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۴۱۵-۴۱۴.
  129.  صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۰۱.
  130.  صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ش، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۳؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۳۹۸-۴۰۰.
  131.  کشّی، رجال، ۱۴۰۹ق، ص۲۷۰ـ ۲۷۱؛مامقانی، تنقیح المقال، بی‌تا، ج۳، ص۲۹۸.
  132.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۲.
  133.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۱۶.
  134.  صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.
  135.  مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵.
  136.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۱۶-۵۱۷.
  137.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۰۴.
  138.  ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ۱۳۷۵ق، ج۳، ص۴۳۵.
  139.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
  140.  شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۲.
  141.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۸-۵۱۰.
  142.  ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۴۱۷.
  143.  اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷۶۳.
  144.  صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.
  145.  مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۳۸۴ش، ص۲۰۱.
  146.  ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۴۱۷.
  147.  کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۵۸۳.
  148.  طوسی، رجال، ۱۴۱۵ق، ص۳۲۹-۳۴۷.
  149.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۲۳۱.
  150.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۲۳۱.
  151.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ۲۳۱.
  152.  شیخ طوسی، الفهرست، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۵.
  153.  شیخ طوسی‌، اختیار معرفة الرجال‌، ۱۴۰۹ق، ص۵۹۰.
  154.  طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۶۵-۶۴.
  155.  ر.ک: صفری فروشانی و بختیاری، امام رضا(ع) و فرقه واقفیه، پژوهش‌های تاریخی(علمی – پژوهشی)، تابستان ۱۳۹۱ش، ص۹۸-۷۹.
  156.  جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ۱۳۹۲ش، ص۱۶.
  157.  جباری، سازمان وکالت، ۱۳۸۲ش، ص۴۲۳-۵۹۹.
  158.  طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۶۵-۶۴.
  159.  قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۵۵.
  160.  کلینی، الكافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۱۳.
  161.  امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۰۰.
  162.  جباری، امام کاظم و سازمان وکالت، ۱۳۹۲ش، ص۱۶.
  163.  ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی‌تا، ج۱۵، ص۲۷۳.
  164.  ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۷؛بغدادی، تاریخ بغداد، ‌۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۹ ؛ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۲؛ ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۶، ص۱۶۴؛ شامی، الدرالنظیم، ۱۴۲۰ق، ص۶۵۱-۶۵۳.
  165.  بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۹-۳۳.
  166.  سمعانی، الانساب، ۱۳۸۲ق، ج۱۲، ص۴۷۹.
  167.  بغدادی، تاریخ بغداد، |۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۳۳.
  168.  کعبی، الامام موسی بن الکاظم علیه السلام سیره و تاریخ، ۱۴۳۰ق، ص۲۱۶.
  169.  اباذری، کتاب‌شناسی کاظمین، ۱۳۹۳ش، ص۱۴.
  170.  انصاری قمی، کتابنامه امام کاظم، بی‌تا.
  171.  اباذری، کتاب‌شناسی کاظمین، ۱۳۹۳ش.
  172.  جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش زمانه و سیره امام کاظم، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۵۶۲-۶۳۵.
  173.  جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم، |۱۳۹۲ش، ج۱، ص۳۰-۳۱.

منابع

  • ابن‌ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالصادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌جوزی، سبط، تذکرة الخواص، قم، منشورات شریف الرضی، ۱۴۱۸ق.‏
  • ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، نشر علامه، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌عنبه حسنی، سید جمال الدین احمد، عمدة الطالب فی أنساب آل ابى‌طالب، قم‏، انتشارات انصاریان، ۱۴۱۷ق.
  • احمدی میانجی، علی، مکاتیب الائمة علیهم السلام، تصحیح: مجتبی فرجی، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
  • اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، قم، رضی|مکان، ۱۴۲۱ق.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق.
  • الله‌اکبری، محمد، رابطه علویان و عباسیان(از سال۱۱ تا ۲۰۱ هجری)، در فصل‌نامه تاریخ در آینه پژوهش، پیش‌شماره اول، ۱۳۸۱

شاید مطالب زیر نیز مورد توجه شما باشد نوشته های دیگر نویسنده

دیدگاه خود را بیان نمایید